معنی سر کت - جستجوی لغت در جدول جو
سر کت
از توابع کلیجان رستاق ساری
ادامه...
از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرخکت
(سُ خَ کَ)
شهر کوچکی است نزدیک سمرقند. (یاقوت از لباب الالباب ج 1 ص 337). شهرکی است در غرچستان سمرقند. (معجم البلدان)
ادامه...
شهر کوچکی است نزدیک سمرقند. (یاقوت از لباب الالباب ج 1 ص 337). شهرکی است در غرچستان سمرقند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
سر کتل
خوشه ی غلات
ادامه...
خوشه ی غلات
فرهنگ گویش مازندرانی
سر کل
گردوی بزرگ در تیله بازی و گردو بازی، شاداب سرحال، انگیزه
ادامه...
گردوی بزرگ در تیله بازی و گردو بازی، شاداب سرحال، انگیزه
فرهنگ گویش مازندرانی
سر کف
سرحال، شادمان
ادامه...
سرحال، شادمان
فرهنگ گویش مازندرانی
سر کش
بالا پوش نمدین اسب که به هنگام عرق کردن و برداشتن پالان.، چوبی که در شیروانی خانه های روستایی به کار رود
ادامه...
بالا پوش نمدین اسب که به هنگام عرق کردن و برداشتن پالان.، چوبی که در شیروانی خانه های روستایی به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکت
بار، دفعه، مرتبه، فردی که به بالندگی و رشد کامل رسیده
ادامه...
بار، دفعه، مرتبه، فردی که به بالندگی و رشد کامل رسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
این سر کت
این دفعه، این مرتبه
ادامه...
این دفعه، این مرتبه
فرهنگ گویش مازندرانی
ده سر کتن
دو به هم زن، آشوب گر، نام سازی محلی، نقاره
ادامه...
دو به هم زن، آشوب گر، نام سازی محلی، نقاره
فرهنگ گویش مازندرانی